welcome

  • ۰
  • ۰

خاطره نویسی

                                                              به نام خدا

من دانشجو ی ترم دوم روابط عمومی دانشگاه علامه هستم.

در ترم گذشته من سر کلاس یکی از استاد ها نمی رفتم و تنها آخر کلاس می رفتم و بهانه ای می آوردم تا غیبتم را درست کنند.

ایشان نیز با مهربانی می پزیرفتند و برایم آرزوی موفقیت می کردند.

در یکی از جلسات من آخر کلاس رسیدم.اما هنوز کلاس تمام نشده بود.من دم در کلاس ایستادم و شروع به تعریف کردن ماجرای غیبت هایم به یکی از هم کلاسی های خود کردم.

ناگهان در کلاس باز شد و استاد از کلاس بیرون آمد.او در تمام این مدت پشت در کلاس بوده و مکالمات من و هم کلاسیم را شنیده بود.

او فهمیده بود که من در تمام این مدت به ایشان دروغ میگفتم.

من معذرت خواهی کردم و به ایشان قول دادم تمام کلاس های باقیمانده را حضور پیدا کنم.

ایشان با مهربانی مرا بخشید و گفتند این رفتار هایت شبیه ترم آخری هاست.


  • ۹۵/۰۲/۰۵
  • mobina fallah zadeh

نظرات (۱)

وای چه قدر سخت بود ولی خدارو شکر که بخیر گذشت :)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی